عشق پوشالی
 
 
پنج شنبه 5 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 16:2 ::  نويسنده : فرهاد

 

http://www.xaraxone.com/FeaturedArt/sep06/assets/images/PURPLE-NIGHT.gif

بر آنم گر تو بازآیی که در پایت کنم جانی

و زین کمتر نشاید کرد در پای تو قربانی

امید از بخت می‌دارم بقای عمر چندانی

کز ابر لطف بازآید به خاک تشنه بارانی

میان عاشق و معشوق اگر باشد بیابانی

درخت ارغوان روید به جای هر مغیلانی

مگر لیلی نمی‌داند که بی دیدار میمونش

فراخای جهان تنگست بر مجنون چو زندانی

دریغا عهد آسانی که مقدارش ندانستم

ندانی قدر وصل الا که درمانی به هجرانی

نه در زلف پریشانت من تنها گرفتارم

که دل دربند او دارد به هر مویی پریشانی

چه فتنه‌ست این که در چشمت به غارت می‌برد دل‌ها

تویی در عهد ما گر هست در شیراز فتانی

نشاید خون سعدی را به باطل ریختن حقا

بیا سهلست اگر داری به خط خواجه فرمانی

زمان رفته بازآید ولیکن صبر می‌باید

که مستخلص نمی‌گردد بهاری بی زمستانی



پنج شنبه 5 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 16:0 ::  نويسنده : فرهاد

 


یه روز یه عزیزی میگفت: دوستی رو از زنبور یاد نگرفتم


که وقتی از گل جدا میشه میره سراغ یه گل دیگه


دوستی رو از ماهی یاد گرفتم که وقتی از آب جدا میشه میمیره،
چند ساعتی رفتم توی فکر دوستی،زنبور،ماهی،...


ما دوستی رو از کی یاد گرفتیم
از آدمهایی که این روزها از گلی جدا نشده میرن سراغ گل دیگه؟
یا از آدمهای ماهی نما؟؟؟
دلمون و دریا می کنیم واسه دوستایی که فکر می کنیم برامون می میرند
غافل از اینکه این روزها همه درسهای بازیگری رو از بهرند
وباز یه کلاه بزرگتر از قبلی ها میره روی سرمون
و سرمون رو از سنگینی این همه کلاه نمی تونیم بلند کنیم
و هر کسی ما رو میبینه دلش میسوزه که توی اینهمه گرگ چه آدم سر به زیری!!!
واقعا ایول داره!!! بابا سرتو بگیر بالا ببین دوروبرت چی میگذره....
ما که اصلا نفهمیدیم این دوستی که میگن چیه!؟!
از کجا میشه خرید! اصلا گیر میاد؟
بعضیا میگن کمیاب شده، حتی توی ناصر خسرو هم نمیشه پیداش کرد!!!
ولی من پیداش میکنم،
به همه ثابت میکنم که دوستی هنوز هست،
من احساسش می کنم?

احساس زبان روحه و روح که اشتباه نمیکنه،می کنه؟؟؟؟؟


 



پنج شنبه 5 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 15:58 ::  نويسنده : فرهاد

هیچ قصه گویی نیست که داستانش این گونه آغاز شود ،

که یکی بود ، دیگری هم بود . همه با هم بودند .

و ما اسیر این قصه کهن ، برای بودن یکی ، یکی را نیست می کنیم .

از دارایی ، از آبرو ، از هستی . انگار که بودنمان وابسته نبودن دیگریست .
 

هیچ کس نمیداند ، جز ما . هیچ کس نمی فهمد جز ما .

 و آن کس که نمی داند و نمی فهمد ، ارزشی ندارد ، حتی برای زیستن .

و این هنری است که آن را خوب آموخته ایم .

هنر نبودن دیگری



چهار شنبه 4 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 15:0 ::  نويسنده : فرهاد



توی این شبای دلگیر تو بیا پناه من باش

توی تنهایی شکستم بیا تکیه گاه من باش

دلم از غربت اینجا بی تو بدجوری گرفته

بیا می دونم که یادم هنوز از یادت نرفته

نذار اون نگاه آخر ، آخرین وداع ما شه

دل بِده به خواهش من ؛ دستامون نذار جداشه

دوباره منو صدا کن ببرم تا لب رویا

بی تو امروز رو نمیخوام ، برسون منو به فردا

دوباره منو صدا کن

دلم و بازم بلرزون

هر چی فانوسه بسوزون

شب و از صدات بترسون

نذار این بلور اشکام

طعمه ی خاک سیاه شه

من می خوام عکس من و تو

توی قاب کهنه باشه

پا بذار رو چشم خیسم

شیشه ی این شب و بشکن

نذار عمر این جدایی برسه به مـــُردن من



درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان عشق پوشالی و آدرس love211.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.








نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 3
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 3
بازدید ماه : 56
بازدید کل : 53594
تعداد مطالب : 53
تعداد نظرات : 3
تعداد آنلاین : 1



تماس با ما